نیایش
خدایا بگو ابر بباره میخوام جون بگیرم دوباره جون میگرم اروم اروم ونم نم اگه بارون بباره میسازم اشیانه رو تن سخت جنگل خدایا اگه بارون بباره شکوفه میزنه وجودم توا ین روز و روزگارم بگو بازم بارون بباره بارون با اشکام یکی بشه کسی نبینه تهی شدن وجودمو دیگه لبخند من شبیه هق هق شده اما خدایا چه احساس قشنگی تو قلبم تو رو دارم ارومم میکنه فقط یاد و خاطر تو وقتی شبی تاریک میان بودن و نابودن امید فردائی هراسی می رباید خواب از چشمت کسی ، خورشید و صبح و نور را در باور روح تو می خواند و ...
نویسنده :
مادر
13:03
عزیزم یه حدی داره لحظه های انتظار
دل بیچاره من
کودکم
عاقبت در يكی از این شب ها كودك من پا به دنيا مي نهد آن زمان بر من خداي مهربان نام شور انگيز مادر مي نهد بينمش روزي كه طفلم همچو گل در ميان بسترش خوابيده است بوي او چون عطر پيك ياس ها در مشام جان من پيچيده است پيكرش را مي فشارم در برم گويمش چشمان خود را باز كن همچو عشق پاك من جاويد باش در كنارم زندگي آغاز كن... ...
نویسنده :
مادر
14:49
سفره هفت سین
سلام مامانی جای تو کنار ما در سال تحویل 1391 پای سفره هفتسین خیلی خالی بود انشالله ماه دیگه که بیای شکم مامان سفت من رو بغل میکنی و در سال 92 با هم جشن میگیریم .بوس برای نی نی جونمون ...
نویسنده :
مادر
4:10